سیگار گوشه لبش بود
روشنش کرد
پُک اول رو زد
تو سرش احساس درد می کرد
این احساس رو دوست داشت
شاید آرومش می کرد
پُک دومو هم زد و اونو گوشه ی جا سیگاری گذاشت
رفت جلوی آینه
نگاهی به لباش کرد
لباش دیگه دخترونه نبود
سیاه شده بود
رژ صورتی رو برداشت
رو لبش کشید
این طوری دیگه معلوم نبود که اون لعنتی با لباش چه کرده
طرف سیگار برگشت
در حال زدن پُک سوم بود که...
سنگینی نگاهی رو احساس کرد
مادرش تو چارچوب در ایستاده بود
نگاهی به جای رُژش روی سیگار کرد و....
دلم یه پُک سیگار میخواد
حیف که قول داده ام دودمانم را باد ندهم...