تیغ تو دستش می لرزید
نگاهی به رگش کرد
پر رنگ تر از همیشه بود
"ازت متنفرم"
دوباره اون خاطرات لعنتی رو به یاد آورد...
ولی....
مرگ بر عشق
دیشب....
مهم نیست...
از اون مهم نیست هایی که خیلی مهمه اما بازم بگذریم...
من گم شده ام
کسی مرا ندیده؟
کسی نیست که خبری از من
داشته باشه؟
با توام!
آره با خودت!
من کجام؟!؟!؟