سلام دوست مهربانم من اسمت یادم است اما این که چی برایت نوشتم یادم نیست چون یاداشت های من هیچ کدام مثل هم نیست یعنی این که برای هر دوستی متناسب با حال و هوای نظرش می نویسم حالا شما هم لطف داری که دو باره امدی و به من سر زدی خوب بیشتر سر بزن تا با هم دوستی بیشتری داشته باشیم فروزان اسم قشنگی داری و من دوست دارم باهات دوستی داشته باشم دوستی صادقانه در انتظارت می مانم تا تو بیایی می بوسمت بدون اجازه
تمام شب برای چه بیداری از چه چیز رنج می بری دوستم رها کن خودت را و رندی کن دوستم بیا به خانه من تا با هم دوستی کنیم من هم مثل توام اتش را خاموش کن و اب سردی بر ان بریز دوستم فراموش نکن اسمت فروزان است خودت را اتشی نکن در انتظارت می مانم تا تو بیایی
سلام
خیلی سخته که عادت کنیم...کسی را دوست بداریم..که دوست داره ماست...
سلام دوست مهربانم من اسمت یادم است
اما این که چی برایت نوشتم یادم نیست چون یاداشت های من هیچ کدام مثل هم نیست یعنی این که برای هر دوستی متناسب با حال و هوای نظرش می نویسم حالا شما هم لطف داری که دو باره امدی و به من سر زدی خوب بیشتر سر بزن تا با هم دوستی بیشتری داشته باشیم فروزان اسم قشنگی داری و من دوست دارم باهات دوستی داشته باشم دوستی صادقانه در انتظارت می مانم تا تو بیایی می بوسمت بدون اجازه
سلام فروزان جان من نظراین هم نظری از دوستی مهربان
دوست من تنهایی است.
دوست من خدا است.
وای که چه جمله های قشنگی.
باهات موافقم.
به نظر من عشق زمینی وجود نداره.
عشق مخصوصه خداست...
وب سایت پست الکترونیک
ت با ادرست در وبم کار کردم
تمام شب برای چه بیداری از چه چیز رنج می بری دوستم رها کن خودت را و رندی کن دوستم بیا به خانه من تا با هم دوستی کنیم من هم مثل توام اتش را خاموش کن و اب سردی بر ان بریز دوستم فراموش نکن اسمت فروزان است خودت را اتشی نکن در انتظارت می مانم تا تو بیایی
فروزان جان امروز من چند بار به سراغت امدم اما هنوز نیامده ایی کجایی تو برایم بگو کجایی
دسته ایی پرنده مهاجر در اسمان پرواز می کردند
و راه را در میانه اسمان نیلی می کاویدند
دو قمری هم در لبه پنچره مهربانی خانه ام
عشق بازی می کردند
و گربه ایی کنار باغچه ام لمیده بود
و با چشمان ملوسش مرا می پایید
و من در تنهایی خود تنهایی می کردم
و دلم نه شاد است و نه غمگین
میانه این دو سیر می کنم
حالتی گس مانند
و من میوه های گس را دوست دارم
و ادم های گس را
و دوستم که گس است
و من فراموشی را دوست دارم
دوست دارم بدی ها را فراموش کنم
خانه دل من از اتش خالی است
ان قدر بارانی شد دلم
که اتشی نماند
دوستم من به مانند ان پرنده مهاجر دلم را به پرواز در اورده ام
تا در رویای سرزمین اشنا فرود اید
وستم
سلام
سلام به دوستم
سلام به جانی که برای دوستش می میرد
سلام به خلوت دل
سلام به نیلوفری که در دل می روید
سلام به شادی فروزان
در انتظارم تا تو بیایی
من دچار خفقانم خفقان...
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم...
فریدون مشیری
خوش به حالت من حتی اونم نیستم
یعنی منظورم اینه که من حتی احمق هم نیستم
یعنی به اون مرحله نرسیدم
یعنی دوسش نداری؟
سلام خوبی
می شه بگی تو کی اومدی کامنت گذاشتی که من پیداش نمی کنم
فروزان جان
یعنی من دارم دروغ میگم؟؟؟؟