یه نفر بعد از 20 سال از زندان آزاد میشه.

 

تصمیم میگیره به همون محله ای که زندگی

 

میکرد برگرده.وقتی اونجا میرسه میبینه همه

 

 چیز تغییر کرده. اون جاهایی که معمولا عادت

 

داشت بره , همگی ناپدید شده بودند.خسته و

 

گرسنه به یه کافه میره و یه قهوه و ساندویچی

 

میل میکنه.وقتی میاد حساب کنه , یه رسید

 

کفاشی توی کیفش میبینه.بخاطر میاره که

 

آخرین کاری که قبل از دستگیر شدنش انجام

 

 داد , سپردن یه جفت کفش تعمیری به کفاشی

 

 بود.با خودش فکر میکنه که به امتحانش

 

می ارزه که یه سری به اونجا بزنم.با کمال

 

تعجب میبینه که کفاشی کماکان سر جای

 

خودش هست! وارد میشه و میگه که 20 سال

 

پیش یه جفت کفش برای تعمیر بهت دادم.

 

کفاش یه نگاهی به رسید میکنه و میگه:

 

بسیار خوب. برو فردا بیا. تا اون موقع آماده

 

میشن.

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
منصور 1387,01,17 ساعت 03:50 ق.ظ http://SINISTER.blogfa.com

من که موندم این دیگه چه قالبیه...از این حرفا که بگذریم...قشنگ بود...امیدواره که دوستای خوبی واسه هم باشیم....میبینم که شیرینم اینجاست....خوشحال میشم اگه بازم سر بزنی....عکسهات هم قشنگه...فقط یه کم خشنه...ولی در کل قشنگ بودن...هم متن و هم عکسها...تو می تونی وبلاگی بسازی که دست همه رو ببندی...فقط یه کم تلاش...


دیگه باید برم...با اجازه...یه چیزی:فک کنم...نه مطمئنم تو دختری...ولی اگه بلعکس هم بودی فرقی نمی کرد...بازم واسه من و همه وبلاگی ها عزیز بودی....تا بعد بای بای...بازم بهت سر میزنم...امیدوارم دفعه بهد بترکونی...بای بای

مگه قالبم چشه؟؟؟؟؟
درباره ی شیرینم بگه من و شیرین هم کلاسیم.
بعدشم من وبلاگ نمی سازم که بخوام دست کسی رو ببندم.وبلاگو برای خودم می سازم.فکر کنم یاشار بدونه چی میگم.
راستی چرا تو دختر بودنه من شک داری؟!!!

سلام
فروزان گلم
خوبی گلم
دلم واست تنگ شده بود
خواستم بدونی به یادتم.....

حالا خودت رو زیاد گم نکن
همین جوری داشتم رد می شدم
پیش خودم گفتم نظر بذارم.....
ها ها ها ها ها ها ها ها

من تو رو فردا میبینم دیگه!!!!!!!
دارم برات.....

مهدی 1387,01,24 ساعت 02:06 ق.ظ http://oooomahdi.blogfa.com

ضمنا؛ من تو رو لینک کردم
درووووووووووووووووود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد