چه کنم؟

نه زبانم برای تعریف تو توانایی دارد

 

نه چشمهایم توان برای دیدنت دارد

 

نه دستهایم برای لمس کردنت تاب دارد

 

 نه بازوهایم برای به آغوش کشیدنت دراز میشود .

 

و نه عمری باقی میماند تا تو را باز پیدایت کنم !

 

 

نبودن

 

چند روزه یه چیزی افتاده تو سرم.

 

 

خیلی بهش فکر می کنم...

 

به نبودن.

 

همه دارن زندگیشونو می کنند

 

پس چرا من نمی تونم مثل بقیه آدما راحت

 

زندگی کنم؟

 

شاید مشکل از منه!

 

این منم که باید نباشم.

 

 

 

 

اشک

 

تا حالا شده که دلت بخواد از ته دل گریه کنی

 

اما اشکات به دادت نرسن...؟!

 

اون وقته که چیزی برا ی گفتن نداری.

 

...

 

فقط زیر لب میتونی این آهنگ گوگو ش رو آروم زمزمه کنی :

 

 

 

به دادم برس ای اشک

 

دلم خیلی گرفته

 

نگو از دوری کی

 

نپرس از چی گرفته

 

اونی که وقت رفتن

 

دوباره عاشقم کرد

 

منو آباد کرد و

 

خودش ویرون شد از درد

 

...

 

...